شهادت امام محمد باقر
امام باقر (ع) فرمودهاند: هیچ کس از گناهان سالم نمیماند، مگر اینکه زبانش را نگه دارد. (بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ج 75، ص 178)
هنگام ورود به خاک بقیع، کفشهایت را که درمیآوری و پایت خاک این مزار را لمس میکند، دلت هم میشکند.
قبور بیسایبان مانده در برابر آفتاب، داغت را تازه میکند و بر غمی کهن و دیرین، اشک میریزی و بغض مانده در گلو را در هوای بقیع، رها میکنی.
رنجنامهی نانوشته شیعه، بر خاک و سنگ این مزار، گویاتر از هر زمان است.
یک طرف جمعی به دعای توسّل مشغولند و زمزمهکنان، طرف دیگر، دلهایی با آهنگ نوحه و مرثیه، به عمق مظلومیت «آل اللّه»، راه مییابند و میگریند.
دلها، به خاکبوسی این چهار امام معصوم (ع) آمدهاند.
در کناری، کسی آرام آرام، اشک میریزد و در سوگ شهادت امام باقر(ع) مرثیهای میخواند.
و اینجا، اشکها سخن میگویند.
سکوتِ زبان را هم زلال اشک، جبران میکند.
چشمهای اشکبار، ترجمانِ دلهای داغدار و بیقرار است.
حرفی هم که نزنی،
کلامی و سلامی هم که نگویی،
چشمها و قطرات جاری اشک، هم روضهخوان مجلس است، هم گریهکنِ محفل…
لازم نیست کسی مرثیه بخواند،
بقیـع، خودش «مرثیه مجسّم» است.
اما شبِ بقیع همچنان خاموش است و تاریک…
مدینه و خیابانها و بازارهایش، گرچه غرق نور است، اما وادی بقیع، در موج ظلمت و غربت فرو رفته است…
گویا اصلاً خورشیدی بر این خاک نخفته است. خورشیدی همچون امام باقر(ع)…
اما، روشنایی این وادی، از نور امامت سرشار است.
السلام علیك یا امام محمد باقر(علیهالسلام)…